-
خداحافظی بدون در آغوش گرفتن .........
یکشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1386 10:22
بعضی وقتا هم باید یه گوشه کنار دیوار بشینی و عزیزترین آدمای زندگیت رو نگاه کنی که دونه دونه از زندگیت خارج میشن ٬ از اون دایرهی تنگ و دوست داشتنیای....... که هر کسی رو توش راه نمیدادی . حتی فرصت و جرأت نمیکنی با یه لبخند سرد بدرقهشون کنی ... میشه گفت خداحافظی بدون در آغوش گرفتن .........
-
این روزا .........
شنبه 8 اردیبهشتماه سال 1386 22:32
این روزا دلت با ما نیست نگفتم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
دلم گرفته یه عالمه
پنجشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1386 09:16
دلم گرفته یه عالمه اما نمیتونم به کسی بگم!!!!!!!!! خیلی بده که وقتی همه خوشحالن تو ناراحت باشی ودقیقا دلیل ناراحتی تو دلیل خوشحالی اونا باشه این یعنی دربه دری واقعی...............
-
من و دل و............
پنجشنبه 30 فروردینماه سال 1386 00:14
هیچی مث تردید و بلاتکلیفی آدمو داغون نمیکنه کاش دلت از دل تنگم خبری داشت........ واسم دعا کنید مث همیشه که بازم ..........
-
فروغ زندگی
یکشنبه 19 فروردینماه سال 1386 13:01
-
happy new year
دوشنبه 28 اسفندماه سال 1385 12:16
سال داره تموم میشه انگاری میخواد نو بشه اما دل من......... یه سال دیگه هم گذشت با کلی اتفاق که دیگه همشون خوب یا بد خاطره شدن من موندم و یه مشت خاطره............... واسه من که کلی اتفاق پیچیده افتاد که وقتی بهشون فک میکنم خودمم میمونم که عجب سالی بود امسال!!!!!!!!!! چه آدمایی که آمدن و رفتن کسایی که قرار بود بمونن اما...
-
نبودی..........
سهشنبه 22 اسفندماه سال 1385 21:42
سکوتم را به باران هدیه کردم تمام زندگی را گریه کردم نبودی در فراق شانه هایت به هر خاکی رسیدم تکیه کردم
-
کاری را انجام بده که ............
شنبه 19 اسفندماه سال 1385 22:06
کاری را انجام بده که دوست داری. همانطور که تو در کار کسی دخالت نمی کنی، دیگران هم حق ندارند در کار تو دخالت کنند این یعنی حرف حساب. وین دایر
-
شاید این جمعه بیاید...شاید
جمعه 18 اسفندماه سال 1385 11:57
خبر آمد خبری در راه است سرخوش آن دل که از آن آگاه است شاید این جمعه بیاید...شاید پرده از چهره گشاید...شاید دست افشان...پای کوبان می روم بر در سلطان خوبان می روم می روم بار دگر مستم کند بی سر و بی پا و بی دستم کند می روم کز خویشتن بیرون شوم در پی لیلا رخی مجنون شوم هر که نشناسد امام خویش را بر که بسپارد زمام خویش را با...
-
دستمو بگیر............
چهارشنبه 16 اسفندماه سال 1385 12:04
هر وقت از تو خواستم دستم را بگیری، دستمو بگ یر............ نه هر وقت که فرصت کردی! شاید آن وقت من فرصت نکردم دست تو را بگیرم!
-
به کسی فکر کن ...............
جمعه 11 اسفندماه سال 1385 17:16
همیشه به کسی فکر کن که تورو دوست داشته باشه نه به اون کسی که تو اونو دوست داشته باشی
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 11 اسفندماه سال 1385 12:42
-
کاش می شد ..........
دوشنبه 7 اسفندماه سال 1385 19:58
کاش می شد بار دیگر سرنوشت از سر نوشت کاش می شد هر چه هست بر دفتر خوبی نوشت کاش می شد از قلمهایی که بر عالم رواست با محبت با وفا با مهربانیها نوشت کاش می شداشتباه هرگز نبودش در جهان داستان زندگانی بی غلط حتی نوشت کاش دلها از ازل مهمور حسرتها نبود کاین همه ای کاشها بر دفتر دلها نوشت
-
تو و من ........ اینچنین تلخ
دوشنبه 7 اسفندماه سال 1385 19:13
شرم قصه ی تو سکوت تو بی سبب هرگز نبود غرور من تو شریک جرم آزار منی در لباس یاور و محبوب من
-
حاصل مهر تو !!!!!!
پنجشنبه 3 اسفندماه سال 1385 11:16
از دلم رست گیاهی سرسبز سربرآورد درختی شد و نیرو بگرفت این گیاه سرسبز این برآورده درخت اندوه حاصل مهر تو بود!!!!!!!!!!!!!!!
-
روز تولد منو کی یادش میمونه؟؟؟
شنبه 21 بهمنماه سال 1385 19:11
سلام 24 بهمن تولدمه...... خوشحالم؟؟؟؟ نمیدونم هیچ وقت روز تولدم حس خاصی نداشتم یه جورایی خنثی بودم یه مدت نیستم میخوام از همه چی دور باشم تا فکر کنم به چی؟؟؟؟؟؟ به همه چی........ واسم دعا کنید زیاد زیاد آسمونتون آبی و روزگارتون بر وفق مراد خوش باشین یا حق راستی ولنتاین همتون پیشاپیش مبارک حالا....... کی به من تبریک...
-
کاش................
شنبه 14 بهمنماه سال 1385 00:14
-
عاقبت باید رفت
چهارشنبه 11 بهمنماه سال 1385 13:22
عاقبت باید رفت عاقبت باید گفت با لبی شاد و دلی غرفه به خون که خدا حافظ تو گر چه تلخ است ولی باید این جام محبت شکست گرچه تلخ است ولی باید این رشته الفت بگسست باید از کوی تو رفت دانم از داغ دلم بی خبری و ندانی که کدام جام شکست که کدام رشته گسست گرچه تلخ است پس از رفتن تو خو نمودن به غم و تنهایی عاقبت باید رفت عاقبت باید...
-
التماس دعا..... یا حسین
دوشنبه 9 بهمنماه سال 1385 22:39
-
فاش گویید که عاشق هستم ......
دوشنبه 9 بهمنماه سال 1385 02:09
یاد بگذشته به دل ماند و دریغ نیست یاری که مرا یاد کند دیده ام خیره به ره ماند و نداد نامه ای تا دل من شاد کند خود ندانم چه خطایی کردم که ز من رشته الفت بگسست در دلش جایی اگر بود مرا پس چرا دیده ز دیدارم بست هر کجا مینگرم باز هم اوست که به چشمان ترم خیره شده درد عشقست که با حسرت و سوز بر دل پر شررم چیره شده گفتم از...
-
آه................
دوشنبه 9 بهمنماه سال 1385 01:55
-
حرف بزن ابر مرا باز کن
شنبه 7 بهمنماه سال 1385 20:59
با همه ی بی سر و سامانی ام باز به دنبال پریشانی ام طاقت فرسودگی ام هیچ نیست در پی ویران شدنی آنی ام دلخوش گرمای کسی نیستم آمدهام تا تو بسوزانی ام آمده ام با عطش سالها تا تو کمی عشق بنوشانی ام ماهی برگشته ز دریا شدم تا که بگیری و بمیرانی ام خوبترین حادثه می دانمت خوبترین حادثه می دانی ام ؟ حرف بزن ابر مرا باز کن...
-
حدس........
پنجشنبه 5 بهمنماه سال 1385 20:39
و حدس می زنم شبی مرا جواب میکنی و قصر کوچک دل مرا خراب میکنی سر قرار عاشقی همیشه دیر کرده ای ولی برای رفتنت عجب شتاب میکنی من از کنار پنجره تو را نگاه میکنم و تو به نامدیگری مرا خطاب می کنی چه ساده در ازای یک نگاه پاک و ماندنی هزار مرتبه مرا ز خجلت آب میکنی به خاطر تو من همیشه با همه غریبه ام تو کمتر از غریبه ای مرا...
-
تو کیستی؟؟؟؟؟؟
پنجشنبه 5 بهمنماه سال 1385 10:18
-
آخرین بار..........
سهشنبه 12 دیماه سال 1385 22:29
قسمت نمیشه انگار دست تو رو بگیرم برای آخرین بار برای تو بمیرم گریه نکن که اشکات برای من یه درده تحمل غم تو منو دیوونه کرده هیشکی مث من تو رو دوس نداره اینو از تو چشمام میتونی بخونی تو بودی جونمو عمرمو کسیکه میخواستم قسمه راستمو که میخوای بدونی واسه عشقه تو همه چی دادمو به جز غرورمو که اونم رفته به باد بود و نبودمو همه...
-
امدی بشکنی بشکن..........
شنبه 9 دیماه سال 1385 20:23
زورکی نخند عزیزم میدونم امدی بازی نمیخوام این آخرین بازی زندگیم ببازی خودتو راحت کن و فک کن که جبران گذشتس از منم میگذره اما به دلت چاله نسازی امدی بشکنی بشکن از من ساده چی مونده قبل تو هرکی بوده تموم تارو پود سوزونده تو هم از یکی دیگه سوختی میخوای تلافی باشه بیا این تو و دل و باقی احساسی که مونده دل ما اینقده پارس...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 دیماه سال 1385 02:37
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 6 دیماه سال 1385 20:45
-
لحظه پایان من..........
سهشنبه 5 دیماه سال 1385 18:55
ای دوست دلت همیشه زندان من است آتشکده عشق تو از آن من است آن روز که لحظه وداع من و توست آن شوم ترین لحظه پایان من است
-
خداحافظ همین حالا.......
سهشنبه 5 دیماه سال 1385 15:40