خلوتی عاشقانه

خلوتی عاشقانه

خلوتی عاشقانه

خلوتی عاشقانه

فقط می خندم ......

نمی نویسم .....

چون می دانم هیچ گاه نوشته هایم را نمی خوانی!

حرف نمی زنم ....

چون می دانم هیچ گاه حرف هایم را نمی فهمی!

نگاهت نمی کنم ......

چون تو اصلاً نگاهم را نمی بینی!

صدایت نمی زنم .....

زیرا اشک های من برای تو بی فایده است!

فقط می خندم ......

چون تو در هر صورت می گویی من دیوانه ام

آخر دل مارا تو فنا کردی و رفتی

آخر دل مارا تو فنا کردی و رفتی

بیهوده مرا چشم براه کردی و رفتی

آن کاخ امیدی که بنا کردم از عشقت

خاکستری از آن تو بپا کردی و رفتی

تو که دانی همه ترس من از هجر تو بود

پس چرا شهر دلم را تو رها کردی و رفتی

در توانم نبود دوری و هجر تو عزیز

 گو که خواب است که اینگونه جفا کردی و رفتی