-
ترانه ی ما
سهشنبه 20 دیماه سال 1384 11:53
زیباترین حرفت را بگو شکنجه ی پنهان سکوتت را آشکار کن و هراس مدار از آنکه بگویند ترانه ی بیهوده می خوانید چرا که ترانه ی ما ترانه ی بیهودگی نیست چرا که عشق حرف بیهوده نیست حتا بگذار آفتاب نیز برنیاید به خاطر فردای ما اگر بر ماش منتی است چرا که عشق خود فرداست خود همیشه است
-
خداحافظ
پنجشنبه 19 خردادماه سال 1384 12:49
گاهی یک خداحافظی , آنقدر تلخ است گاهی یک خداحافظی , آنقدر تلخ است که شیرینی صدها سلام هم تلخی آن را از خاطرت نخواهد زدود .
-
بهانه قشنگ اشک های من...
پنجشنبه 19 خردادماه سال 1384 12:47
با اینکه ندیدمت دلم هر روز برایت تنگ می شود. بدیش این است که می دانم تو هستی. کاش نبودی! مثل هزاران چیز دیگر که توی این دنیا نیست ولی آدم ها باز الکی دنبالشان می گردند، نمی دانم، شاید بشود اسمش را گذاشت دلخوشی. دلخوشی من هم این است که میدانم هستی. امروز یک چیز تازه فهمیدم. فهمیدم که اشک هایم مال تواند. فکر می کنم همه...
-
یاد
پنجشنبه 19 خردادماه سال 1384 12:31
در این کنج خراب آبادم ای چشم نکردی یک دم آخر یادم ای چشم نمی دانستم آه افسوس ، افسوس که از چشم تو هم افتادم ای چشم
-
غریبه
پنجشنبه 19 خردادماه سال 1384 12:30
عبور یک غریبه بود که با دستهای آهنین سکوت سپـیدم را ربود. فـــــــــریاد از آن سکوت نفـــــرین بر این عبـــــور من،سکـــوتم را باز خواهــم گـــرفت....
-
عاشق
سهشنبه 17 خردادماه سال 1384 19:51
یه عاشق هیچ وقت از جدایی نمیترسه چرا؟؟...... چون اگه معشوق عاشق باشه ساز جدایی نمیزنه
-
نمیدانم چرا رفتی ...
دوشنبه 9 خردادماه سال 1384 12:06
نمیدانم چرا رفتی ... نمیدانم چرا !!! شاید خطا کردم و تو ... بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی نمیدانم کجا؟! تا کی؟! برای چه؟! ولی رفتی ... و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه برمی داشت ، تمام بالهایش غرق در اندوه غربت شد...
-
سفر
یکشنبه 8 خردادماه سال 1384 17:12
سفر غریبی داشتم توی اون چشم سیاهت سفری که بر نگشتم گم شدم توی نگاهت یه دل ساده ساده کوله بار سفرم بود چشم تو مثل یه سایه همه جا همسفرم بود من همون لحظه اول همه راه رو می دیدم تپش عشق و تو رگهام عاشقونه می شنیدم
-
دل من
یکشنبه 8 خردادماه سال 1384 16:58
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد کس جای در این کلبه ی ویرانه ندارد دل را به کف هر که دهم باز پس آرد کس تاب نگهداری دیوانه ندارد......
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 خردادماه سال 1384 19:06
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سر وپایی نکنیم
-
نیاز
پنجشنبه 5 خردادماه سال 1384 17:22
از هم گریختیم ان نازنین پیالهء دلخواه را دریغ بر خاک ریختیم جان من و تو تشنه ی پیوند مهر بود دردا که جان تشنه ی خود را گداختیم بس دردناک بود جدایی میان ما از هم جدا شدیم و بدین درد ساختیم دیدار ما که ان همه شوق وامید داشت اینک ببین که سراسر ملال گشت زان عشق نازنین که میان من وتو بود همچون جوانیمان پایمال گشت با انهمه...
-
وصال
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1384 17:30
تا میل نباشد به وصال از طرف دوست سودی نکند حرص و تمنا که تو داری
-
نگاهم کن
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1384 12:39
نگاهم کن با چشمانت صدایم کن بگو با من که می مانی بگو پاییز را هرگز نمی خواهی نمی خواهی اسیر غصه هایم من اسیر دیو تنهایی بگو شاید رها گردم ز بی تابی زبی خوابی بگو با من امید من بگو شاید که شبها یم ز خورشید دو چشم تو سحر گردد رها گردم در این صحرای تنهایی در این شبهای بی فردا تو گر با من بمانی من گشویم بال پرواز را
-
چه کسی خواهد دید مردنم را بی تو
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1384 12:26
چه کسی خواهد دید مردنم را بی تو گاه می اندیشم خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید انزمان که خبر مرگ مرا می شنوی روی خندان تورا کاشکی می دیدم شانه بالا زدنت را بی قید وتکان دادن دستت که مهم نیست زیاد وتکان دادن سر چه کسی باور کرد جنگل جان مرا اتش عشق تو خاکستر کرد می توانی تو به من زندگانی بخشی یا بگیری از من انچه را می...
-
مرا یکدم به یاد اور
پنجشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1384 16:52
تو روزی با غمی سنگین ز فکرم کوچ خواهی کرد و من در پرنیان خاطرات خویش به نرمی گریه خواهم کرد و در لوح افق فریاد خواهم زد که ای عاشق ترین عاشق سکوت سنگفرش یادها را یکزمان بشکن مرا یکدم به یاد اور مرا یکدم به یاد اور
-
وفا
پنجشنبه 25 فروردینماه سال 1384 17:04
به اهل گل وفا کردم خطا بود ندانستم که گل هم بی وفا بود