-
دارایی من
دوشنبه 17 مهرماه سال 1385 17:06
اشکی که بی صداست پشتی که بی پناست دستی که بسته است پایی که خسته است دلی که عاشق است حرفی که صادق است شعری که بی بهاست شرمی که اشناست دارایی من است ارزانی شماست......
-
سهم من
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1385 17:36
اگه سهم من از این همه ستاره فقط سو سوی غریبی ست غمی نیست...... همین انتظار رسیدن شب برایم کافیست
-
بودن یا نبودن
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1385 17:04
اگه یه روزی فکر کردی که نبودن کسی بهتر از بودنش چشماتو ببند و لحظه ی نبودنشو تصور کن اگه چشمات خیس شد..... بدون هنوز دوسش داری و داری به خودت دروغ میگی
-
دیروز...امروز....
چهارشنبه 29 شهریورماه سال 1385 11:48
دیروز ساعت بی قراری ام خوابید امروز پلکهایم خیره به در خشکیدند کسی نبود نبض دلتنگیم را بگیرد تو هیچ گاه تپش قلبم را نشنیدی فردا مرا در خاک می گذارند دیگر کسی انتظار چشمهایت را نمی کشد و تو برایم نخواهی گریست......
-
پروانه و شمع
سهشنبه 28 شهریورماه سال 1385 17:05
شمع را بین که دم مرگ به پروانه چه گفت: گفت دلداده من زود فراموش شوى سوخت پروانه ولى خوب جوابش را داد گفت: طولى نبرد تو نیز خاموش شوى
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 شهریورماه سال 1385 13:26
همه ی ستاره هایم به تاریکی رفته است آینه ها انتظار تصویر را می کشند ومن...... میروم تا در خاطره ها گم شوم
-
نیاز من
دوشنبه 27 شهریورماه سال 1385 11:13
مرا که شانه هایم از حمل آفتاب خم است به جز دو دست تو سایبانی نیست به سوگواری این چشم های سرگردان به غیر چشم سیاه تو نوحه خوانی نیست به غیر تسلیت چشم های دلسوزت مرا نیاز تسلا به همزبانی نیست
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 شهریورماه سال 1385 23:37
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 شهریورماه سال 1385 21:56
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 شهریورماه سال 1385 13:19
شبم طی شد کسی بر در نکوبید به بالینم چراغی کس نیفروخت نیامد مهتابم بر لب بام دلم از این همه بیگانگی سوخت
-
غربت
شنبه 25 شهریورماه سال 1385 16:59
در این شب بی پایان نمی بینم چراغی بدست دوست یا آشنایی صدای ناله ام پیچیده در هر کوی برزن غریبم من در این شهر ندارم حتی یک درد آشنایی
-
یاد
شنبه 25 شهریورماه سال 1385 12:30
سوختم خاکسترم را باد برد بهترین یارم مرا از یاد برد
-
سوگند
جمعه 24 شهریورماه سال 1385 19:09
رفتی اما به تو سوگند روحی تویه تن نیست کاشکی اینو میدونستی دیگه هیچکس مث من نیست
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 24 شهریورماه سال 1385 15:34
مرا بر مرمرهای چشمت بیاویز که من قندیل معبدهای دردم
-
وداع
جمعه 24 شهریورماه سال 1385 14:09
روی هر سینه سری تکیه کند وقت وداع سر ما وقت وداع تکیه به دیوار کند
-
نام تو
جمعه 24 شهریورماه سال 1385 10:53
بر کنده تمام درختان جنگلی نام تو را به ناخن بر کنده ام اکنون تورا تمام درختان با نام می شناسند.....
-
دعا
پنجشنبه 23 شهریورماه سال 1385 19:19
کنم هر شب دعایی کز دلم بیرون رود مهرت ولی آهسته تر گویم خدایا بی اثر باشد........
-
بوسه
پنجشنبه 23 شهریورماه سال 1385 12:39
سوزد و افروزد و نابود شود هرکه چو شمع بخندد به شب تار کسی بیگمان دست به آغوش نگارش ببرند هرکه یک بوسه ستاند ز لب یار کسی
-
به خاطر تو بود و بس
چهارشنبه 22 شهریورماه سال 1385 12:37
به خاطر تو بود و بس در دل شب دعای من گریه بی صدای من بانگ خدا خدای من به خاطر تو بود و بس زخم زبان شنیدنم از دل شب خزیدنم طعنه به شب خریدنم به خاطر تو بود و بس
-
نهایت عشق
چهارشنبه 22 شهریورماه سال 1385 12:28
چقدر سخته گل آرزوهات رو تو باغ دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی و اون وقت زیر لب بگی گل من باغچه نو مبارک ..... پشتت رو بهش کنی و دونه های اشک گونه هات رو خیس کنه اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه که هنوزم دوستش داری ....... و چقدر سخته تو چشای کسی زل بزنی که عشقت رو ازت دزد ید....
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 17 شهریورماه سال 1385 00:19
-
تو
جمعه 17 شهریورماه سال 1385 00:18
به جز حضور تو هیچ چیز این جهان بیکرانه را جدی نگرفتم حتی عشق را
-
بشکن
پنجشنبه 16 شهریورماه سال 1385 11:46
بزن و برو عزیزم مث هر کس که زد و برد طفلی این دل که همیشه به گناه دیگرون مرد مهمم نیست که چه جرمی یا گناهی این سزاشه باقی دلم یه مشت خاک همینم میخوام نباشه عقده های یه شکستو خالی کن سر دل من دیگه متروک مونده و سرد خاکه پیر ساحل من
-
میمیرم برات
پنجشنبه 16 شهریورماه سال 1385 01:13
نمی خوام بیای نمی خوام میون تاریکیه من تو حروم بشی نمی خوام ازت نمی خوام مث یه شمع بسوزی واسم تا تموم بشی برو تا بزرگی می خوام که فقط آرزوم بشی آرزوم بشی.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 شهریورماه سال 1385 14:20
آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم
-
عاقبت
سهشنبه 14 شهریورماه سال 1385 00:24
در دل و جان خانه کردی عاقبت هر دو را دیوانه کردی عاقبت ای ز عشقت عالمی ویران شده قصد این ویرانه کردی عاقبت
-
یار من
سهشنبه 14 شهریورماه سال 1385 00:09
خوش است خلوت اگر یار یار من باشد نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد من این نگین سلیمان به هیچ نستانم که گه گاه بر او دست اهرمن باشد
-
چرا
یکشنبه 25 تیرماه سال 1385 18:22
چرا از من گذشتی خیلی ساده نه انگار عشقی بود نه روزگاری نه پاییز و زمستون نه بهاری چه جور دلت امد تنهام بذاری.
-
می شه عاشق شد
یکشنبه 25 تیرماه سال 1385 18:19
هنوزم میشه قربانی این وحشت منحوس نشد می شه تسلیم شب و اسیر کابوس نشد می شه باز از پر گل سنگری از ترانه ساخت می شه عاشق شد و از ستاره مآیوس نشد.
-
غمگین ترین ترانه
پنجشنبه 10 فروردینماه سال 1385 00:59
گفتم غمگین ترین ترانه ات را برایم بخوان چشم هایش را بست و آرام آرام گریست