خلوتی عاشقانه

خلوتی عاشقانه

خلوتی عاشقانه

خلوتی عاشقانه

happy new year

سال داره تموم میشه انگاری میخواد نو بشه اما دل من.........

یه سال دیگه هم گذشت با کلی اتفاق که دیگه همشون خوب یا بد خاطره شدن

من موندم و یه مشت خاطره...............

واسه من که کلی اتفاق پیچیده افتاد که وقتی بهشون فک میکنم

 خودمم میمونم که عجب سالی بود امسال!!!!!!!!!!

چه آدمایی که آمدن و رفتن

کسایی که قرار بود بمونن اما زودتر از اونکی فکرشو میکردم نوبت رفتنشون شد

چه حرفایی که ساده گفته شد و ساده ترهم دل شکست

با چه آدمایی که سرو کار پیدا نکردم 

 چه جایی که نرفتم

وای خدای من ...............

میخواستم همه ی اون اتفاقات و بنویسم اما نمیتونم یه حسی میگه هنوز زوده

سال داره نو میشه تموم تلاشمو دارم میکنم که دلم هم نو بشه!!!!!!!!!

 اون روزا گذشتن چه خوب چه بد اما کاش روزایی که میان سبز باشن سبز سبز

و دل همه شاد باشه همیشه و همه جا

واسم دعا کنید یه عالمه

سال خوبی داشته باشید . زیبا و سبز


 راستی من هنوز نیمه ی خودم و پیدا نکردم

امیدوارم که همتون به نیمتون برسین

واسه منم دعا کنید زیاد زیاد 

آرزومند رویاهاتون

هستی 

 

 

نبودی..........

سکوتم را به باران هدیه کردم

تمام زندگی را گریه کردم

نبودی در فراق شانه هایت

به هر خاکی رسیدم تکیه کردم

 

کاری را انجام بده که ............

کاری را انجام بده که دوست داری.

همانطور که تو در کار کسی دخالت نمی کنی،

دیگران هم حق ندارند در کار تو دخالت کنند

این یعنی حرف حساب.

وین دایر

شاید این جمعه بیاید...شاید

خبر آمد خبری در راه است

سرخوش آن دل که از آن آگاه است

شاید این جمعه بیاید...شاید

پرده از چهره گشاید...شاید

دست افشان...پای کوبان می روم

بر در سلطان خوبان می روم

می روم بار دگر مستم کند

بی سر و بی پا و بی دستم کند

می روم کز خویشتن بیرون شوم

در پی لیلا رخی مجنون شوم

هر که نشناسد امام خویش را

بر که بسپارد زمام خویش را

با همۀ لحن خوش آواییم

در به در کوچه تنهاییم

ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر

نغمۀ تو از همه پر شور تر

کاش که این فاصله را کم کنی

محنت این قافله را کم کنی

کاش که همسایۀ ما می شدی

مایۀآسایۀ ما می شدی

هر که به دیدار تو نایل شود

یک شبه حلال مسائل شود

دوش مرا حال خوشی دست داد

سینۀ ما را عطشی دست داد

نام تو بردم لبم آتش گرفت

شعله به دامان سیاوش گرفت

نام تو آرامۀ جان من است

نامۀ تو خط امان من است

ای نگهت خاستگه آفتاب

در من ظلمت زده یک شب بتاب

پرده برانداز ز چشم ترم

تا بتوانم به رخت بنگرم

ای نفست یارومدد کار ما

کی و کجا وعدۀ دیدار ما

دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد

به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد

به مکه آمدم ای عشق تا تو را بینم

تویی که نقطۀ عطفی به اوج آیینم

کدام گوشۀ مشعر، کدام کنج منا

به شوق وصل تو در انتظار بنشینم

ای زلیخا دست از دامان یوسف بازکش

تاصبا پیراهنش را سوی کنعان آورد

ببوسم خاک پاک جمکران را

تجلی خانۀ پیغمبران را

خبر آمد خبری در راه است

سر خوش آن دل که از آن آگاه است

شاید این جمعه بیاید.......شاید

پرده از چهره گشاید.......شاید

دستمو بگیر............

هر وقت از تو خواستم دستم را بگیری،

دستمو بگیر............

نه هر وقت که فرصت کردی!

شاید آن وقت من فرصت نکردم

دست تو را بگیرم!

به کسی فکر کن ...............

 همیشه به کسی فکر کن که تورو دوست داشته باشه

 نه به اون کسی که تو اونو دوست داشته باشی

کاش می شد ..........

کاش می شد بار دیگر سرنوشت از سر نوشت

کاش می شد هر چه هست بر دفتر خوبی نوشت

کاش می شد از قلمهایی که بر عالم رواست

با محبت با وفا با مهربانیها نوشت

کاش می شداشتباه هرگز نبودش در جهان

داستان زندگانی بی غلط حتی نوشت

کاش دلها از ازل مهمور حسرتها نبود

کاین همه ای کاشها بر دفتر دلها نوشت



 

تو و من ........ اینچنین تلخ

شرم قصه ی تو سکوت تو

بی سبب هرگز نبود غرور من

تو شریک جرم آزار منی

در لباس یاور و محبوب من

حاصل مهر تو !!!!!!

از دلم رست گیاهی سرسبز

 

سربرآورد

 

درختی شد و نیرو بگرفت

 

این گیاه سرسبز

 

این برآورده درخت اندوه

 

حاصل

 

مهر تو بود!!!!!!!!!!!!!!!