چه کسی خواهد دید مردنم را بی تو
گاه می اندیشم خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید
انزمان که خبر مرگ مرا می شنوی
روی خندان تورا کاشکی می دیدم
شانه بالا زدنت را بی قید
وتکان دادن دستت که مهم نیست زیاد
وتکان دادن سر
چه کسی باور کرد جنگل جان مرا اتش عشق تو خاکستر کرد
می توانی تو به من زندگانی بخشی
یا بگیری از من انچه را می بخشی
کاش با زورق اندیشه شبی
از شط مواج گیسوی تو من
بوسه زن بر سرهر موج گذر میکردم
کاش در این شط مواج سیاه
همه عمر سفر میکردم