خلوتی عاشقانه

خلوتی عاشقانه

خلوتی عاشقانه

خلوتی عاشقانه

روز تولد منو کی یادش میمونه؟؟؟

سلام

24 بهمن تولدمه......

خوشحالم؟؟؟؟ نمیدونم هیچ وقت روز تولدم حس خاصی نداشتم یه جورایی خنثی بودم

یه مدت نیستم

میخوام از همه چی دور باشم تا فکر کنم

به چی؟؟؟؟؟؟ به همه چی........

واسم دعا کنید زیاد زیاد

آسمونتون آبی و روزگارتون بر وفق مراد

خوش باشین

یا حق


راستی ولنتاین همتون  پیشاپیش مبارک

حالا.......

کی به من تبریک میگه؟؟؟؟؟؟؟

 

عاقبت باید رفت

عاقبت باید رفت

 

             عاقبت باید گفت

 

 

                  با لبی شاد و دلی غرفه به خون

 

                                                 که خدا حافظ تو

 

 گر چه تلخ است ولی باید این جام محبت شکست

 

                                     گرچه تلخ است ولی باید این رشته الفت بگسست

باید از کوی تو رفت   

 

 دانم از داغ دلم بی خبری 

 

و ندانی که کدام جام شکست  که کدام رشته گسست

 

                          گرچه تلخ است پس از رفتن تو خو نمودن به غم و تنهایی

 

 عاقبت باید رفت

 

                 عاقبت باید گفت

 

 

                              با لبی شاد و دلی غرقه به خون که

 

                                                 

                                                                               خداحافظ تو...

فاش گویید که عاشق هستم ......

یاد بگذشته به دل ماند و دریغ

نیست یاری که مرا یاد کند

دیده ام خیره به ره ماند و نداد

 نامه ای تا دل من شاد کند

 خود ندانم چه خطایی کردم

که ز من رشته الفت بگسست

در دلش جایی اگر بود مرا

 پس چرا دیده ز دیدارم بست

 هر کجا مینگرم باز هم اوست

 که به چشمان ترم خیره شده

 درد عشقست که با حسرت و سوز

بر دل پر شررم چیره شده

گفتم از دیده چو دورش سازم

 بی گمان زودتر از دل برود 

 مرگ باید که مرا دریابد

ورنه دردیست که مشکل برود 

 تا لبی بر لب من می لغزد

می کشم آه که کاش این او بود

کاش این لب که مرا می بوسد

 لب سوزنده آن بدخو بود

می کشندم چو در آغوش به مهر

 پرسم از خود که چه شد آغوشش

 چه شد آن آتش سوزنده که بود

  شعله ور در نفس خاموشش

شعر گفتم که ز دل بر دارم

بار سنگین غم عشقش را

شعر خود جلوه ای از رویش شد

 با که گویم ستم عشقش را

مادر این شانه ز مویم بردار

سرمه را پاک کن از چشمانم

بکن این پیرهنم را از تن

زندگی نیست بجز زندانم

تا دو چشمش به رخم حیران نیست

به چکار آیدم این زیبایی

بشکن این آینه را ای مادر

 حاصلم چیست ز خودآرایی

در ببندید و بگویید که من

جز از او همه کس بگسستم

کس اگر گفت چرا ؟ باکم نیست

فاش گویید که عاشق هستم 

قاصدی آمد اگر از ره دور

 زود پرسید که پیغام از کیست

گر از او نیست بگویید آن مرد

 دیر گاهیست در این منزل نیست


حرف بزن ابر مرا باز کن

با همه ی بی سر و سامانی ام

باز به دنبال پریشانی ام

طاقت فرسودگی‌ ام هیچ نیست

در پی ویران شدنی آنی ام

دلخوش گرمای کسی نیستم

 آمده‌ام تا تو بسوزانی ام

آمده ام با عطش سالها

تا تو کمی عشق بنوشانی ام

ماهی برگشته ز دریا شدم

تا که بگیری و بمیرانی ام

خوبترین حادثه می دانمت

خوبترین حادثه می دانی ام ؟

حرف بزن ابر مرا باز کن

دیرزمانی است که بارانی ام

حرف بزن حرف بزن سالهاست

تشنه ی یک صحبت طولانی ام

ها به کجا می‌کشیم خوب من

ها نکشانی به پشیمانیم

حدس........

و حدس می زنم شبی مرا جواب میکنی

و قصر کوچک دل مرا خراب میکنی

سر قرار عاشقی همیشه دیر کرده ای

ولی برای رفتنت عجب شتاب میکنی

من از کنار پنجره تو را نگاه میکنم

و تو به نامدیگری مرا خطاب می کنی

چه ساده در ازای یک نگاه پاک و ماندنی

هزار مرتبه مرا ز خجلت آب میکنی

به خاطر تو من همیشه با همه غریبه ام

تو کمتر از غریبه ای مرا حساب میکنی

و کاش گفته بودی از همان نگاه اولت

که بعد من دوباره دوست انتخاب می کنی

آخرین بار..........

قسمت نمیشه انگار دست تو رو بگیرم

برای آخرین بار برای تو بمیرم

گریه نکن که اشکات برای من یه درده

تحمل غم تو منو دیوونه کرده

هیشکی مث من تو رو دوس نداره

اینو از تو چشمام میتونی بخونی

تو بودی جونمو عمرمو کسیکه میخواستم

قسمه راستمو که میخوای بدونی

واسه عشقه تو همه چی دادمو

 به جز غرورمو که اونم رفته به باد

بود و نبودمو همه وجودمو واسه تو دادمو

تو میگی منو نمیخوای...............

امدی بشکنی بشکن..........

زورکی نخند عزیزم میدونم امدی بازی

نمیخوام این آخرین بازی زندگیم ببازی

خودتو راحت کن و فک کن که جبران گذشتس

از منم میگذره اما به دلت چاله نسازی

امدی بشکنی بشکن از من ساده چی مونده

قبل تو هرکی بوده تموم تارو پود سوزونده

تو هم از یکی دیگه سوختی میخوای تلافی باشه

بیا این تو و دل و باقی احساسی که مونده

دل ما اینقده پارس موندنش مرگ دوبارس

آسمون سینه ی ما خیلی وقت بی ستارس

همینی که باقی مونده واسه دلخوشی تو بشکن

تیکه تیکه هامو بردن آخرینشم تو بکن

نمیخوام بگذره عمری خسته شی واسه فریبم

یقتو نمیگیره هیچکس آخه من اینجا غریبم

بزن و برو عزیزم مث هرکس که زد و برد

طفلی این دل که همیشه به گناه دیگرون مرد

نفرتتو از غریبه سر یه غریب رها کن

خنده ی کوتاهمو بیا گریه کن عزا کن

مهمم نیست که چه جرمی یا گناهی این سزاش

باقی دلم یه مشت خاک همینم میخوام نباشه

عقده های یه شکست و خالی کن سر دل من

دیگه متروک مونده و سرد خاک پیره ساحل من

از نگاهات خوب مفهمم که تو فکرت یه فریبه

بازی بسه پاشو بشکن من غریب و تو غریبه

دل ما اینقده پارس موندنش مرگ دوبارس

آسمون سینه ی ما خیلی وقت بی ستارس

همینی که باقی مونده واسه دلخوشی تو بشکن

تیکه تیکه هامو بردن آخرینشم تو بکن

نمیخوام بگذره عمری خسته شی واسه فریبم

یقتو نمیگیره هیچکس  من که با خودم غریبم

بزن و برو عزیزم مث هرکس که زد و برد

طفلی این دل که همیشه به گناه دیگرون مرد

لحظه پایان من..........

 ای دوست دلت همیشه زندان من است

آتشکده عشق تو از آن من است

آن روز که لحظه وداع من و توست

آن شوم ترین لحظه پایان من است