صدای باران را می شنوی؟.....
...... باران می آید!!
میان بغض تولد لحظه های بی قرای ام
همیشه کسی است برای آمدن،که هرگز نیامده است!
و من به پاییز گفته ام
که اگر او بیاید حتما مداد رنگی هایی که او کم دارد برایش خواهم آورد
تا بهار دیگر، دلش را نسوزاند با رنگ!
و من و پاییز
او را از پشتِ بیدِ مجنون هایی که به باد باج نمی دهند، صـــدا مــــی زنیم!