خلوتی عاشقانه

خلوتی عاشقانه

خلوتی عاشقانه

خلوتی عاشقانه

امید محال

می روم خسته و افسرده و زار

سوی منزلگه ویرانه خویش

به خدا می برم از شهر شما

دل شوریده و دیوانه خویش

می برم تا که در آن نقطه دور

شستشویش دهم از رنگ نگاه

شستشویش دهم از لکه عشق

زین همه خواهش بیجا و تباه

می برم تا ز تو دورش سازم

ز تو ای جلوه امید محال

می برم زنده بگورش سازم

تا از این پس نکند یاد وصال

ناله می لرزد می رقصد اشک

آه بگذار که  بگریزم  من

عاقبت بند سفر پایم بست........

می روم خنده به لب ‚ خونین دل

می روم از دل من دست بردار

ای امید عبث بی حاصل.......

نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 16:11 http://www.wall.blogsky.com

سلام
شعر زیبایی بود.اما امید عبث الکی شاید یه جور دلخوشی
الکی و بی فایده است...پس امیدی داشته باش که بتونی بهش برسی

سپهر شنبه 22 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 01:54 http://mano-tanhae.blogsky.com

سلام خوبی؟قشتگ بود.آپ کردم سر بزن مرسی بای بای

آریا یکشنبه 23 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 14:36 http://shabeniloofari.blogsky.com

سلام
دیگه سر نمیزنی بهم
راستی من ایدیت رو به لیستم اضافه کردم
خواستی قبول کن
متنتم قشنگ بود
بابای

آریا یکشنبه 23 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 14:45 http://shabeniloofari.blogsky.com

سلام
دیگه سر نمیزنی با وفا
قشنگ بود
من ایدیت رو اد کردم
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد